معنی ستون فقرات
فرهنگ معین
(~ فَ قَ) [فا - ع.] (اِمر.) ستون مهره ها، تیره پشت. ستونی مرکب از 33 قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم در پشت انسان قرار دارند.
فارسی به انگلیسی
Back, Spinal Column
فارسی به ترکی
omurga
حل جدول
مازَن
پشت مازه
مازه
تیرهپشت
مازن
ارتروز ستون فقرات
اسپون دیلوز, اسپوندیلوز.
آرتروز ستون فقرات
اسپوندیلوز
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Ru.ckgrat, Rückgrat (n), Wirbelsäule (f)
فرهنگ فارسی هوشیار
مهره های پشت، ستون فقرات
لغت نامه دهخدا
فقرات. [ف ِ ق َ / ف ِق ْ] (ع اِ) ج ِ فِقرَه. (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین) (اقرب الموارد).
- ستون فقرات، مهره های پشت. (یادداشت مؤلف).
- فقرات توراه، بخش های تورات. آیات آن. (یادداشت مؤلف).
- فقرات ظهر، مهره های پشت و گردن. (یادداشت مؤلف).
معادل ابجد
1297